- غداره بستن (دَ کَدَ)
بستن غداره به کمر. غداره بندی. رجوع به غداره شود
معنی غداره بستن - جستجوی لغت در جدول جو
- غداره بستن
بستن غداره به کمر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پَ وَ دَ)
لغت نامه دهخدا
حلقه زدن. دایره زدن. بشکل دایره ایستادن. گرداگرد چیزی قرار گرفتن. جرگه زدن:
رقص میدان گشاد ودایره بست
پر درآمد بپای و پویه بدست.
نظامی
رقص میدان گشاد ودایره بست
پر درآمد بپای و پویه بدست.
نظامی
(پَ رَ کَ دَ)
لغت نامه دهخدا
دانه بستن خوشه و در خوشه، پیدا آمدن گندم و مانند آن در خوشه. (آنندراج). پیدا آمدن و از حالت شیری به انجماد و سفتی گراییدن حب گندم یا جو یا عدس و جز آن:
فیض ما دیوانگان کم نیست از بهر بهار
خوشه بندد دانۀ زنجیر در زندان ما.
صائب.
خوشۀ من دانه گر بندد دل پروانه است
برف را در خرمن من رنگ و رو کاهی شود.
قاسم.
اجراء، دانه بستن گیاه. اخلاع، دانه بستن خوشه. (منتهی الارب)
فیض ما دیوانگان کم نیست از بهر بهار
خوشه بندد دانۀ زنجیر در زندان ما.
صائب.
خوشۀ من دانه گر بندد دل پروانه است
برف را در خرمن من رنگ و رو کاهی شود.
قاسم.
اجراء، دانه بستن گیاه. اخلاع، دانه بستن خوشه. (منتهی الارب)
